يادت نرود:گاهي به گناه به اندازه يك كليك فاصله داري... فضاي مجازي هم محضر خداست.. روز حساب اين سايت ها،... كليك ها...ياهو مسنجر...آيدي ها.. چت روم ها...لايك ها و .. به حرف مي آيند و گواهي مي دهند بر كارهايت.... نكند شرمنده شوي. روي مانيتور كامپيوتر بچسبان ورود شيطان ممنوع..
روزه بودم. نهار سلف دانشگاه كباب كوبيده بود و من هم دوستش داشتم. قصد كردهبودم غذا را بگيرم تا در وعدهاي ديگر راهي معدهام كنم. با چند تني از دوستان همراه بوديم تا اينكه ظهر شد و وقت نهار. روانهي سلف شديم و آنجا فهميدم يكي از دوستان غذا رزرو نكردهاست.
چند لحظهاي حقيقتاً ماندهبودم چه كنم! كوبيده را واقعاً دوست داشتم و اصلاً دورخيز كردهبودم كه بخورمش!!! اما نميتوانستم به دوستم بگويم تو گرسنه بمان و يا حتي با بقيه شريك شو، اما غذاي خودم محفوظ بماند! به معناي حقيقي كلمه جدال نفسگيري بين نفس خبيث و وجدان بيدارم شكل گرفته بود، كه البته به سود وجدانم تمام شد!
بدون اينكه به روي كسي بياورم كه تنها به قصد گرفتن غذا به سلف آمدهام، كارتم را به دوستم دادم و با روي خوش گفتم كه روزهام و غذايم اضافه است. قبول نميكرد، اما من اصرار كردم كه حتي اگر هم بگيرم، بايد ذخيرهاش كنم. دروغ هم نگفتم!
نهار آن روز بسيار خوش گذشت، با اينكه آنها ميخوردند و من نگاهشان ميكردم. خوش گذشت، چون من با خدا معامله كردهبودم و نه دوستم!
يكي دو روز از اين ماجرا نگذشتهبود كه ناگهاني و تقريباً بالاجبار جايي دعوت شدم! اصلاً قرار نبود كه بروم، اما دقيقاً در آخرين ساعات قرعه به نام من افتاد و رفتم.
نهار آن روز هم كوبيده بود اما دو كباب + ماست + نوشابه!
بعدها خيلي به اين دو اتفاق فكر كردم. به اينكه من فقط يك كباب دادم و پاداشم خيلي بيشتر از هديهام بود. به اينكه غذاي سلف نوش جان دوستم! به اينكه خدا حتي نگذاشت من فكر كنم از او طلبكارم، اما بدهياش را خيلي زود پرداخت. به اينكه خدا چقدر خوب است...
اِنْ تُقْرِضوُا اللهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ وَ اللهُ شَكوُرٌ حَليمٌ
اگر به خدا (يعني بندگان محتاج خدا) قرض نيكو دهيد، خدا براي شما چندين برابر گرداند و هم از گناه شما درگذرد وخدا بر شكر و احسان خلق نيكوپاداشدهنده است و (بر گناهانشان) بسيار بردبار است.
17 تغابن